جدول جو
جدول جو

معنی یک انا - جستجوی لغت در جدول جو

یک انا
یک اندازه، هم اندازه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رکسانا
تصویر رکسانا
(دخترانه)
روشنک، رکسانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر داراب و همسر اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تیرانداز ماهری که با یک بار تیر انداختن شکار یا دشمن را از پا درآورد، برای مثال ناوکی کز غمزۀ چشم یک اندازش بجست / گرچه از دل بگذرد پیکانش در بر بشکند (مجیرالدین - ۷۹)، کنایه از نوعی تیر کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
یکه، تک وتنها، به تنهایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
یکسان بودن، برابری، مشابهت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک بند
تصویر یک بند
پشت سرهم، یک نفس و بدون درنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک دانه
تصویر یک دانه
عزیز و بی مثل و مانند، ویژگی گوهر بی نظیر، گردن بندی که میان آن یک دانه مروارید گران بها آویخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک چند
تصویر یک چند
مقدار و زمانی اندک و نامعلوم، چندی، مدتی، روزگاری، برای مثال سلیمی که یک چند نالان نخفت / خداوند را شکر صحت نگفت (سعدی۱ - ۱۷۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکجانب
تصویر یکجانب
یکطرف، همراه، متحد، رفیق
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که هوای آن تغییرنکند، مقداراندک اندازه کوچک: فلان یک هواازشما بلندتراست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکدانه
تصویر یکدانه
هر چیز عزیز و بی مثل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
یکسان بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تیر بی ارزش که چون بیندازند جستجوی آن نکنند، تیر کوچکی است که پیکان باریکی دارد و بغایت دور رود: باز در مغرب یک اندازان زخون آفتاب پروز دراعه افلاک گلگون کرده اند. (مجیربیلقانی)، تیری که پیکان دو شاخ دارد تیری که بیکبار انداختن کار دشمن را بسازد: تازند برهدف سینه ما چرخ را هیچ یک انداز نماند. (اثیراخسیکتی)
فرهنگ لغت هوشیار
متوالیاً، مدام، دایم پشت سرهم یک نفس بدون درنگ: پشت دستگاه دودکش می نشست و یک بند ناله کسالت آور و غم افزای آنرا بگوش همسایگان می رساند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
تنها بتنهایی: یک تنه باهزار تن مقابله میکند
فرهنگ لغت هوشیار
مقدار یا زمان نامعلوم، مدتی روزگاری: یک چندباقبال توای شاه جوانبخت گرد ستم از چهره ایام ستردم. (برهانی)
فرهنگ لغت هوشیار
بی نظیر بیهمتا: نکته وحدت مجوی از دل بی معرفت گوهر یکدانه را در دل دریا طلب. (وحشی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک رنگ
تصویر یک رنگ
دارای رنگ واحد مقابل دورنگ و رنگارنگ، بی ریا و صمیمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک قبا
تصویر یک قبا
درویش، فقیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک هوا
تصویر یک هوا
((یِ یا یَ هَ))
جایی که هوای آن تغییر نکند، مقدار اندک، اندازه کوچک تر، فلانی یک هوا از شما بلندتر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک سان
تصویر یک سان
همانند، برابر، مساوی، یک نواخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک چند
تصویر یک چند
((~. چَ))
مدتی، روزگاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
((~. تَ نِ))
تنها به تنهایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک بند
تصویر یک بند
((~. بَ))
پیوسته، پشت سر هم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک انداز
تصویر یک انداز
((~. اَ))
برابر، تیر کاری که با یک بار انداختن شکار یا دشمن را از پا درمی آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکدانه
تصویر یکدانه
((~. نِ))
بی نظیر، فرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
Identicalness, Sameness, Uniformity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
انار ترش
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identidade, (PT) igualdade, uniformidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identidad, (ES) igualdad, uniformidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identyczność, (PL) jednorodność, jednolitość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
идентичность , одинаковость , единообразие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
ідентичність , подібність , однорідність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
gelijkenis, (NL) gelijkheid, uniformiteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
Identität, (DE) Gleichheit, Gleichförmigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی